گذر موقت

گذر موقت

فعلا گذر هممون موقتیه، تا بعد ببنیم خدا چه میخواد!
گذر موقت

گذر موقت

فعلا گذر هممون موقتیه، تا بعد ببنیم خدا چه میخواد!

مشترک مورد نظر در شبکه موجود نمیباشد...

این مطلب حاوی الفاظ به شدت ناراحت کننده است و اگر بیماری قلبی یا قبلی یا بقلی یا یقلبی یا لقبی دارید... لطفا و خواهشا و التماسا از خوندن ادامه آن خودداری کرده و کنید و خواهید کرد.

قبل از شروع بگم که حیف شد که خودم نبودم و برای خودم زندگی نکردم ولی سعی میکنم برای خودم باشم و برای خودم زندگی کنم البته درسته که خیلی دیره ولی باز هم بقیه زندگی رو میتونم لذت بخشتر کنم  و از این به بعد، دیگه حرفها، نگاه ها، احساسات، تیکه ها، کنایه های بقیه،  روی من اثری نداشته باشن... حالمو بد نکنن... 

یادم باشه که زندگیه منه، این منم... خودِ خودِ خودِ من... فقط من و بس... من و بس... بس و من... ما... خود ما... من و بس... بس و من... همین و دیگه قرار نیست کسی بدون اجازه... بدون رضایت... بدون اینکه من، خودم باشم، بیاد و بره... اینجا قوانین منه... زندگی به قوانین منه... البته من و بس... 


و اما آن مطلب بیخودی که حالتون رو بد میکنه... 


اول از همه از این کرونا، یه چیزی خیلی خوب مشخص شد،  اینکه مرگ از آنچه که تا همین 2 سال پیش فکر میکردید، به شما نزدیک تر است...


و اینکه یه چیزی بهم ثابت شد... 

یه روزی میرسه که این وبلاگ دیگه به روز نمیشه، نه به خاطر اینکه وقت ندارم... نه به خاطر اینکه نمیخوام بروزش کنم، به خاطر اینکه دیگه وجود ندارم... و این وبلاگ تا زمانی که بلاگ اسکای هست... وجود داره و بعدش... تمام... بدون هیچ اثری... حذف میشه... حذف یه تفکر از زمین... حذف یک دید... یک ویژن...


تموم میشه... دیگه پیام هایی که به من داده میشه Seen نمیشن... دیگه ایمیل هام چک نمیشه، دیگه کسی جواب ایمیل هارو نمیده...دیگه کسی نظرات رو جواب نمیده... دیگه اکانت هام چک نمیشه... فاکتور هایی که دارم پرداخت نمیشه... دیگه لباسام پوشیده نمیشه... دیگه منی وجود ندارم که جواب تلفن بدم... 

بعد یک سال تلگرامم Delete Account میشه...

تمام صفحات مجازیم به مرور بسته میشن... دیگه عکسای گوشیم به درد کسی نمیخوره...

آروم آروم... محو میشم... 

آروم آروم... از یاد میرم...

آروم آروم... فراموش میشم...

آروم آروم... 


و بعد از 1 سال... دیگه کسی یادش نمیاد من کی بودم... همه چی برمیگرده به حالت سابقش... همه عادی زندگیشون رو میکنن... ولی بدون من...


اینارو گفتم که بدونید... اگر کم پیدایید من حواسم هست که فاتحه بخونم براتون... 

و اینکه دنیا همینه... اینجا با اونجا فرقی نداره... همه میریم... من.... تو.... او.... ما.... شما.... ایشان....


حتی شما دوستِ عزیز... و حتی شما دوستِ غیر عزیز... و حتی دوستِ شما، دوستِ معمولی، و حتی دوستِ دوستِ شما دوستِ اجتماعی و حتی اون یکی دوستِ شما، دوستِ مجازی، و حتی آن یکی دوستِ شما دوستِ واقعی و حتی همه شما دوستانِ گرامیِ جان...

جانم براتون بگه عزیزانم... که جاتون توی قلب من محفوظه... دلم تنگ دیدار روی ماهتان و بوسیدن صورت نازتان نیست... دلم اصلا تنگ نیست... اه اه.. این چندش بازیا چیه آخه... صورتتو واسه چی آوردی جلو... خجالت بکش... اصلا واسه چی باید دلم تنگ شه... دل دارم این هوا... دل نیست که دریاست... 


خوش باشید با چاشنی رعایت پروتکل های بهداشتی در دوران #کرونا،  باشد که شاید رستگار شوید که البته بعید است... ولی آرزو بر پیران عیب نیست فرزندان من... 


بوس بوس... 

نظرات 1 + ارسال نظر
صاحب دستان زمستانی جمعه 12 شهریور‌ماه سال 1400 ساعت 14:29

همه یه روز میرن
میمونه یه مشت خاطره...
میمونه یه گره...
و چه زیباست فصلی که مابین تابستان و زمستان باشد...
مانند گره دستان ما...

نه دیگه، اشتباه گفتی، خاطره ها هم نمیمونه... اونا هم به مرور از بین میرن...
چه حرفهای قصاری... چقدر آشناست... کپی رایت نداشت ؟
کجاش زیباست آخه؟ معلوم نیست سرده، گرمه... همش فین فین فین
تابستون خوبه، زمستون خوبه، هوای یک دست خوبه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد