گذر موقت

گذر موقت

فعلا گذر هممون موقتیه، تا بعد ببنیم خدا چه میخواد!
گذر موقت

گذر موقت

فعلا گذر هممون موقتیه، تا بعد ببنیم خدا چه میخواد!

دایره

آدما از یادم نمیرن...

چه اونا که بودن و رفتن...

چه اونا که اومدن و هستن...

چه اونا که نبودن و نخواهند بود...

چه اونا که هنوز نیومدن ولی یه روزی خواهند آمد...


ذهن همه خاطرات رو نگه میداره...


دم ذهن گرم... دم خیلی خاطرات گرم... 


با اینکه الان دیگه همه چی فرق کرده و آدم های اطرفام به کلی عوض شدن... با اینکه افرادی به زندگیم اضافه شدن و هیچ وقت حذف نخواهند شد... با اینکه حالم با آدمای دور و برم عالیه...


ولی بازم دلم برای گذشته هایی که گذشت، تنگ میشه...


تجدید خاطره رو خیلی دوست دارم... اتفاقا از هفته پیش شروع کردم به زنگ زدن و دیدن کسانی که خاطرات خوبی باهاشون داشتم...


تعریف کردن از داستان های گذشته ... خیلی حس عجیب و غریبی بود... چقدر داستان برای شنیدن وجود داره... چقدر دوست داشتم همرو گوش کنم ولی زمان یاری نمیکرد... 

 از 15 سال پیش گفتیم و خندیدیم و گریه کردیم...

از 11 سال پیش... جای خالی بعضی آدما که دیگه روی زمین نیستن رو یادآور شدیم...

از 21 سال پیش فقط حسرت خوردیم و زل زدیم تو صورت های همدیگه و بهت زده خندیدیم...

از...

از...

از...

درسته یادآوری گذشته، اصولا حس خوبی بهم نمیده... اما یه چیز خوب داره، حالم خوب میشه وقتی میبینم هنوز رفقا و دوستای قدیمی هستن و دارن زندگی می کنن و پیشرفت کردن و بزرگ شدن و زندگی ساختن و ...


به سراغ آدم های دیگری هم خواهم رفت...

البته به سراغ دایره تنفرم هرگز نخواهم رفت...  

به سراغ بعضی ها هم نمیدونم میشه رفت یا نه... قطعا به اونها هم بستگی داره... 


راستش، چند روز پیش به دیدن یکی از دوستان 14 سااااااال پیش رفتم... شاید نباید میرفتم...

14 سال خیلیه... یه عمر گذشته... یک عمر... یک عمر... خیلی چیزا تغییر کرده... خیلی اتفاقات افتاده...


سراغ خیلیی ها خواهم رفت... حتی شما دوست عزیز... 

بیام سراغ شما ؟


.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد