گذر موقت

گذر موقت

فعلا گذر هممون موقتیه، تا بعد ببنیم خدا چه میخواد!
گذر موقت

گذر موقت

فعلا گذر هممون موقتیه، تا بعد ببنیم خدا چه میخواد!

تفکر

سلام به هم کسایی که سری به من میزنن... خیلی مخلصیم...


ببخشید که کمی دیر نوشتم... مهم اینه که بالاخره نوشتم


ممنون از نظراتتون، کلی دلگمرم میکنه...


خوب، قرار بود یه کمی راجع به "فکر" بنویسم... (حالا فکر چی هست؟؟  )


به نظر من مهمترین کاری که یه انسان میتنونه تو زندگیش بکنه، فکر کردنه...


آرزو ها رو با فکر پرورش میدین و با فکر بهشون میرسین...


اشتباه ما انسان ها اینه که بیشتر کار عملی میکنیم تا فکر... اما به نظر من پایه ی همه چیز فکره...


شک نکنید که توانایی های تفکر خیلی بالاتر از اونیه که داریم ازش استفاده میکنیم...


مهمترین و معروفترین حاصل "تفکر و باور" رسیدن به خواسته هامونه... میگید چه جوری؟! خوب معلومه دیگه


(یادتون باشه فکر یه چیز مادی نیست که بتونیم به صورت ملموس درکش کنیم، باید یه کمی پرواز کنید... )


وقتی به چیزی فکر میکنید و واقعا سعی بر باور اون دارید، کائنات به شما پاسخ میدن و راهی رو برای رسیدن به اون خواسته برای شما باز میکنن... راهی که شاید هرگز به فکر شما نرسیده باشد... 


پاسخ به درخواست ها، کوچکترین کاریه که کائنات با آن هم بزرگی و غنائت میتونه واسه شما انجام بده...


یادتون باشه که ما تنها مخلوقاتی هستیم که ارزشمون بالاتر از همس... و این یعنی جهان و کائنات تخت اختیار و فرمانبردای از ماست...


دریای بیکران کائنات منتظر خواسته های ماست... منتظر باور های ما...


مهمترین مسئله بعد از درخواست، باوره... شما باید به این باور برسید که به خواسته هاتون میرسید تا به اونها دست پیدا کنید.


باید تمام فکر و ذکر شما بشه خواسته ی شما...

باید نیازتون بشه خواسته ی شما...



" آنچه را می خواهی از قبل مجسم کن که مال تو شده است . بدان که سر انجام به سراغ تو می آید . پس بگذار بیاید . بابت آن خودت را ناراحت و نگران نکن . فکر کن که آن مال تو شده است و از قبل صاحبش بوده ای "
( رابرت کالی یر ، 1950 - 1885 ) (ناقل: یک دانشجو)



حالا از کجا بدونید که به باور رسیدید؟!


هیچ اتفاق خاصی قرار نیست بیافته... فقط نوع احساس شما نسبت به خواستتون عوض میشه و مطمئن میشید که بهش میرسید... نیازی به توضیح هم نداره، هر وقت به باور برسید حتما خودتون متوجه خواهید شد.


من به شخصه امتحان کردم و برای یک بار به خواسته ای که داشتم(با اینکه یه خواسته ی عادی نبود) رسیدم... 1 ماه، هم بیشتر طول نکشید...


این فقط یکی از استفاده های فکره...


اسنان ها دنیا رو با تفکر ساختن... پس همه چی دست خود انسان هاست و به هرچی که بخوان میتونن برسن... 



یه چیز جالب تر:


قابلیت های انسان ها فقط تو فکر محدود نمیشه ...


قدرت های انسان خیلی بیشتر از این حرفاست... ولی به خاطر آموزش های نادرست، این توانایی ها رو از دست میدیم...


خوش باشید...

نظرات 21 + ارسال نظر
من جمعه 12 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 15:29

اول اومدم حضورمو اعلام کنم به امید این که شایداول بشم!
حالا برم پستو بخونم!
برمیگردم!

اول شدنت رو تبریک میگم

شاید از دفعه بعد هدایایی هم اهدا کردیم

منتظرم

من جمعه 12 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 15:32

ممنون ازپستت عالی بود!
اسنان رو درست کن فرزندم!
واقعا غیرمعقول بودو بهش رسیدی؟

دوم شدنت رو هم تبریک میگم

از تو ممنون

آره، اولش غیر معقول بود... ولی وقتی به "باور" رسیدم دیگه عادی شد...
آخرشم که بهش رسیدم دیگه غیر معقول نبود...

تجربه خوبی بود. خیلی خووووووب

یک دانشجو جمعه 12 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 19:42 http://1daneshjoo.blogsky.com

ای خدا بگم این نسا رو چیکار نکنه !!


تو مگه قرار نبود بهم خبر بدی تا اول شم ؟ :دی

ای بابا...

اصلا از این به بعد اولین نظر رو خودم میدم تا دیگه دعوا نشه

شاید دومی و سوی و ... و بقیه نظر ها رو هم خودم دادم

(حالا دفه ی بعد با هم هماهنگ میکنیم... صداشو در نیار )

یک دانشجو جمعه 12 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 19:43 http://1daneshjoo.blogsky.com

انتقاد کنم ناراحت نمیشی ؟ نمیزنی من رو ؟ D:
خیلی هول هولکی نوشتی ، یه چیزایی تو ذهنت بود ولی نتونستی بهشون نظم بدی
بهتر بود همشون رو قدم به قدم میاوردی رو کاغذ و بهشون یه نظمی میدادی تا به یه نتیجه گیری کل برسی
میتونستی لا به لای متنت از صحبت های فیلسوف ها هم استفاده کنی

فحش ندی بهم ها !! خواستم تو آپ های بعدی مطالبت قشنگ تر شه

میدونی من چقدر منتظر انتقاد های تو بودم...

اصلا عمدا اونجوری نوشتم تا ببینیم کی میتونه انتقاد کنه که دیدم تو اینکاره ای... وگرنه که من اصلا از اونجور آدمایی که همین الان که نه، چند ساعت پیش فکر کردی و فکرتو به متن آوردی نیستم...

دقیقا به همون نکته هایی اشاره کردی که من تو ذهنم بود

ممنون از نظرت، الان که از دید یک دانشجو به قضیه نگاه کردم دیدم آره، تو راست میگی...

حدسات درست بود، یه کمی پراکنده گفتم و یه کمی هم... شما به بزرگواریه خودت ببخش... بخشیدی؟

بازم از این انتقادا واس ما بیار... رفیق خوب کسیه که فقط انتقاد کنه

تنکس

یک دانشجو جمعه 12 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 19:46 http://1daneshjoo.blogsky.com

" آنچه را می خواهی از قبل مجسم کن که مال تو شده است . بدان که سر انجام به سراغ تو می آید . پس بگذار بیاید . بابت آن خودت را ناراحت و نگران نکن . فکر کن که آن مال تو شده است و از قبل صاحبش بوده ای "
( رابرت کالی یر ، 1950 - 1885 )

من فکر کردم دیگه اینو میدونید

اگه تو رو نداشتم چه میکردم

بسیار ممنون.

برای تشکر متنت رو به مطلب اضاف کردم...

ماریا جمعه 12 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 20:12 http://rabin66.blogfa.com

سلام مطلبت جالب بود اما به نظر من فقط فکر تنها کافی نیست درسته خواستن توانستن است اما گاهی ما آدما چیزایی رو می خوایم که گذشته از مصلحتش یا در توانمون نیست یا واسه بدست آوردنش تلاش نمی کنیم.

اگر فکری به ذهنت میرسه و واسه رسیدن بهش تلاش میکنی، پس احتمال اینکه هم مصلحت باشه و هم در توانایی های ما، وجود داره... (گفتم احتمال)

وگرنه نتنها فکرش به ذهن ما نمیرسه، بلکه خودمون هم حس وقت گذاشتن نخواهیم داشت...

البته خواسته ای که من داشتم و بهش رسیدم، اصلا مصلحت نبود و بعد از مدتی اصلا احساس خوبی نداشتم ...

الی جمعه 12 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 23:44 http://mehrabanbanoo.blogfa.com/

به آدم روحیه میدی
به قول ما کردا ( خدا ثوابتو بنویسه )!!!!!
متشکر از مطلبت
میگم یه کاری کن .اگه احیانا رسوا اول نظر داد نظرشو حذف کن تا حالش گرفته شه :D

ممنون ازت...

دلت میاد؟؟ رسول به این نازی !

قرار شده از این به بعد خودم اول نظر بدم تا دعوا نشه

حسین جمعه 12 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 23:54 http://mydyingbride.blogsky.com

منم با ماریا موافقم....
البته کمی هم با این پست موافقم ولی چیزی که مهمه اینه که تعادل در هر چیزی شرط اول باشه... طوری نباشه که بشینیم خونه و با فکر کردم بخوایم به خواسته هامون برسیم...
نابرده رنج گنج میسر نمیشود...
البته واقعا هم نمیشه تاثیر خوشبینی رو نادیده گرفت...
ممنون از مطلبت...
منتظر مطلب بعدتم...

من شنبه 13 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 02:00

این واسه الیه!
بوس بوس بوس..
اینم واسه تو
میکشمت که هماهنگ میکنین صداشو در نیار!

چی واسه هم نوشابه واز میکنن

ا ِ ا ِ کی صداشو در آورد ؟ رسول کار تو بود؟؟

الی شنبه 13 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:34

قرررررررررررربونت نساجون بوس بوس
( انجمن حال رسول گیران ! )
.....................................................
ساعت ۸ صبح.من با فکر خوب میرم درس بخونم ببینم چی میشه

یه ذره کوتاه بیاین حالا...

اینجا کلی آدم رد میشه... بدآموزی داره

موفق باشی ...

فریناز شنبه 13 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:01 http://delhayebarany.blogsky.com

آره باهات موافقم....
ولی خیلی پریدی این طرف اون طرف...
وقتی از کائنات صحبت می کنی روشن کن تا واسه مخاطبت مبهم نشه...
منم چون مجله موفقیت می خونم حرفاتو فهمیدم(گرچه خودم که خیلی باهوش میباشم!!!)

ولی ممنون....
به خوب نکته هایی اشاره کردی....


راستی با اجازه منم لینکت می کنم....



بیشتر قصدم انتشار یه مطلب جنجالی بود

(من باشم دیگه از این بحثا طولانی نکنم...)

البته من مطلبم واسه کساییه که هم باهوشن و هم مجله های موفقیت میخونن... اینا خودشون همه چی رو متوجه میشن دیگه

ممنون،

no booooooody شنبه 13 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 16:52 http://walker.blogsky.com

سلام
اینجوری حرف زدنت منو یاد فیلم کلید اسرار میندازه

جدی؟؟؟

آخ جون ...

دفه بعد شاید برداشی از فیلم حلالم کن رو نوشتم

ممنون

من شنبه 13 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 17:09 http://sokot9006.blogfa.com

اپم بیا..

آمدیم

یک دانشجو شنبه 13 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 17:47 http://1daneshjoo.blogsky.com

اه اه !! این نسا و الی رو نیگاه چه هندونه ای میشکنن واسه هم !

مصطفی عزیزم تو هم بیا با من ... بوس بوس =)))))

چی چی بوس بوس؟؟

فاصله بگیر ... اینجا یه محیط علمیه

راه حل بهتری دارم...

کی وقت داری بریم شمال؟؟

من یکشنبه 14 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 00:43

هاهاها
شما مردا همینین دیگه
قربون الی برم
ما احساساتمون رو بیان میکنیم!

حالا که ایجوری شد همه با هم میریم شمال

هر کی میاد سوار شه که داریم حرکت میکنیم... نبووووووووووود!؟

pakota یکشنبه 14 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 06:15

mage to fekram mikoni ke dar barash neveshti!!!!!!!! bara fekr moteasetam ke kar be jaei reside ke to....

ماریا یکشنبه 14 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:15 http://rabin66.blogfa.com

ما همه فکر می کنیم،اونقدر از خدا دور افتادیم،که هیچ وقت،نور هدایت بر تاریکی زندگی ما نمی تابه.فکر می کنیم،اون عنایت و رحمتی که خدا به بندگان خاص خودش می کنه،فقط مخصوص اونهاست...

این طرز فکر،خواسته یا نا خواسته،همون چیزیه که شیطان دنبالشه...

این آغاز کار شیطانه...ناامیدی،یاس،تردید...

در صورتیکه کاملا برعکس،خدا گاهی توی زندگی،یه ایستگاههایی رو قرار داده که اگه یه روزی از بقیه(صالحین و پرهیزگاران و...)عقب افتادیم،بتونیم جبران کنیم،بتونیم خودمون رو برسونیم،بتونیم دوباره خدا رو توی زندگیمون حس کنیم،بتونیم دوباره اگه خدا رو صدا زدیم،مطمئن باشیم که جواب ما رو میده،ما رو نیگاه میکنه...

سوال:

مگه ما غیر از خدا کیو داریم...

مگه ما غیر از خدا به کی می تونیم دل ببندیم...

توی این دنیا غیر خدا،کی لیاقت داره انسان بهش دل ببنده...

ایستگاهی که انسان می تونه،خودش برسونه به بقیه،فقط و فقط و فقط امام حسین(ع)...

آخه میگن حسین کشتی نجات و چراغ هدایته،و سریعترین راه برای رسیدن به خدا،حسینه...

میگن هر کی زیارت عاشورا بخونه،خدا به خاطر امام حسین(ع) از سر تقصیراتش می گذره و پاک پاک میشه..

حالا هرکی مثل من بارگناهش سنگینه،بیایم دسته جمعی از روز اول محرم روزی یه زیارت عاشورا بخونیم و ثوابش رو برای سلامتی و فرج امام زمان تقدیم کنیم...

سلام دوست خوبم اگه می خوای تو ثواب این کار شریک شی این پیغامو به سایر دوستان برسون.

ممنون،

قابل توجه سایر دوستان

یک دانشجو یکشنبه 14 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:19 http://1daneshjoo.blogsky.com

من که شمال هستم ... تو بیا اینجا بعد از اینجا میریم رشت :دی


مصطفی یاد بگیر از این نسا !!! یکم قربون ِ من برو D:

ا ِ ا ِ شمالی؟؟ پس دیگه ازچی ناراحتی؟

اون دوتا بوس رو میگی؟؟؟ پس تو بیا بغلم رسول جان

(تقصیر نساست دیگه، هی من میگم کاراتون بدآموزی داره، میگید نه! خوب شد؟؟!)

no boooooooody یکشنبه 14 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 13:02 http://walker.blogsky.com

کجایی من هرروز بهت سر میزنم ولی تو سالی ۱بار آپ میکنی

زیر سایه شماییم

سالی 1 بار نیست که ! 3 روز یه باره

ممنون که سر میزنی...

ساناز یکشنبه 14 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 13:16 http://sara3767.persianblog.ir/

سلام خوبی مطلب جالبی از تو نوشته ات یاد گرفتم موفق باشی و مرسی

سلام، ممنونم از دلگرمیت

تو هم موفق باشی

فریناز یکشنبه 14 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 17:03

چراااااااا منم میام شمال...

خسته شدم از این هوای آلوده ی اصفهون

تعدادمون هم کامل شد...

اولا خسته نباشی ، دوما تهران که خیلی آلوده تره!!! (خدا بخیر بگذرونه)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد