گذر موقت

گذر موقت

فعلا گذر هممون موقتیه، تا بعد ببنیم خدا چه میخواد!
گذر موقت

گذر موقت

فعلا گذر هممون موقتیه، تا بعد ببنیم خدا چه میخواد!

بازگشت یک قهرمان :دی

سلام سلام ستاره... 


یعنی از من پررور تر پیدا میشه؟ نه جون شوما پیدا میشه؟


چه خبرا... نیستید... بابا یه جای ثابت پیدا کنید خواهشا که اینقدر دنبال شما نگردم... (حالا نه اینکه میگردم  


یووو هااااا هااااا

یا حسین



با درد اشتیاق تو در وادی جنون...


لیلی بهانه کرده و مجنون گریسته...



روز من

ثانیه به ثانیه! دقیقه به دقیقه! ساعت به ساعت! روز به روز! هفته به هفته! ماه به ماه! فصل به فصل! سال به سال!


یک سال دگر! یک... سال ... دگر... 


گذشت...


واج مانده!

به دلیل استقبال زیادی که از شیوه نوشتاری مطلب قبلی شد! تصمیم بر آن گرفتیم از این به بعد همونجوری بنویسم! خیلی هم حال میده! یو ها ها ها 


-----------


اصولا من آدم خسته ای ـَم...  یعنی همیجوری هی خسته تر میشم و دریغ از فرصتی جهت خالی نمودن این خستگی! 


یعنی جاتون خالی این هفته پر مشغله ترین هفته ی سال های اخیرم بود... چرا؟ چون:


جمعه تا ساعت 10 شب

شنبه تا ساعت 3 صبح!

یکشنبه تا ساعت 7 صبح!

دوشنبه تا ساعت 3 صبح!

سه شنبه تا ساعت 2 صبح!

چهار شنبه تا ساعت 3 صبح!

و امروز که کاملا اتفاقی خونم!


همش کار کار کار


یعنی این هفته با این که میومدم خونه ولی دلم واسه خونواده تنگ شده بود :دی اصلا یه وضعی بود از بس کار کردیم! 


حالا چرا میگم جاتون خالی؟! چون یه قسمتی از کارای این هفته مربوط میشد به جابجایی بعضی لوازم و وسایل... و از اونجایی که کارگری و باربری شغلی شریف و با ارزشیست... این بود که خیلی دلم میخواست نصیب شما دوستان با ارزش بشه! (ببینید من چقدر به فکر شمام...  )  


بالاخره هر کسی باید کاریو که بلده انجام بده دیگه! شمام ماشالله اینکاره... 


حالا از این حرفا که بگذریم... میرسیم به انتهای مطلب... پس نمیگذریم و همین مسیر قبلی رو ادامه میدیم،


آره دیگه جاتون واقعا خالی بود... 


حالا دیگه به انتهای مسیر رسیدیم... هر چی هم زور میزنم هیچ سخنی در باب مسیر فعلی پیدا نمیکنم... پس مجبوریم بگذریم... از هر چیزی باید گذر کرد... همه چی موقتیه... اصلا گذری که موقت نباشه...  . :گذر موقت: .  نیست!


(وااااااوووو   ... عجب جملات ادیبانه ای سراییدم همی... اصلا همینجوری هاج و واج موندم!  



لپ کلام... "نه خسته"


خوش باشید

بر عکس ! (ابراز شرمندگی بابت ... )

سلام ! (سوت نداره؟ سوت بزنیم در ریم! :دی) ... (اینم اون سیستمی که زر زر میکردم :دی... خیلی مزخرفه :دی)

ضمنا از ته باید بخونید! یعنی از اون پایین پایینا :دی



چقدر خوبه آدم بعد از 60 سال به وبلاگش سر بزنه! بعد به روی خودش هم نیاره 


چاکریم! میگم خوبید؟ من که اصلا خوب نیستم! بابا سرم شلوغه... به کی بگم؟!


ضمنا از این به بعد هر کسی در نبود من! فکر کنه که من پیچووندم و سر نمیزم زرشک! فک کنه من به وبلاگ اونم سر نمیزنم! بازم زرشک... بابا جون نوشتن نظر! نوشتن پست به جز زمان و اتگیزه، یه متن هم میخواد... همینجوری که نمیشه بدون فکر بیای یه چیز بنویسی بری :دی


البته شما هم حق دارید.... ولی بیشتر حق با منه! 


جیگر همتونو من بخورم! خالی بستم! جیگر دوست ندارم... شرمنده بدید یکی دیگه بزنه بر بدن :دی


ولی جدای از هر گونه شوخی بنده به شخصه از محضر تمامی خوانندگان عزیزم عذر میخوام... و جهت اتفاق نیافتادن اینگونه مشکلات... از ایجاد رابطه در شبکه های اجتماعی استقبال میکنیم... باشد که راهم پر رهرو بوده و یادم  هم همینطور! 


 سر میزنم بهتون.... قووووول میدم... 

از اینجا ^ :دی