گذر موقت

گذر موقت

فعلا گذر هممون موقتیه، تا بعد ببنیم خدا چه میخواد!
گذر موقت

گذر موقت

فعلا گذر هممون موقتیه، تا بعد ببنیم خدا چه میخواد!

این سیستم جدید بلاگ اسکای بسی ما را مبهوت خودش کرده! اصلا یه چی میگم، یه چی میشنوید...


فقط چند عدد مشکل کوچیک داره که برسم گزارش بدم شاید حل بشه! 

برعکس

سلام ! (سوت نداره؟ سوت بزنیم در ریم! :دی) ... (اینم اون سیستمی که زر زر میکردم :دی... خیلی مزخرفه :دی)

ضمنا از ته باید بخونید! یعنی از اون پایین پایینا :دی



چقدر خوبه آدم بعد از 60 سال به وبلاگش سر بزنه! بعد به روی خودش هم نیاره 


چاکریم! میگم خوبید؟ من که اصلا خوب نیستم! بابا سرم شلوغه... به کی بگم؟!


ضمنا از این به بعد هر کسی در نبود من! فکر کنه که من پیچووندم و سر نمیزم زرشک! فک کنه من به وبلاگ اونم سر نمیزنم! بازم زرشک... بابا جون نوشتن نظر! نوشتن پست به جز زمان و اتگیزه، یه متن هم میخواد... همینجوری که نمیشه بدون فکر بیای یه چیز بنویسی بری :دی


البته شما هم حق دارید.... ولی بیشتر حق با منه! 


جیگر همتونو من بخورم! خالی بستم! جیگر دوست ندارم... شرمنده بدید یکی دیگه بزنه بر بدن :دی


ولی جدای از هر گونه شوخی بنده به شخصه از محضر تمامی خوانندگان عزیزم عذر میخوام... و جهت اتفاق نیافتادن اینگونه مشکلات... از ایجاد رابطه در شبکه های اجتماعی استقبال میکنیم... باشد که راهم پر رهرو بوده و یادم  هم همینطور! 


 سر میزنم بهتون.... قووووول میدم... 

از اینجا ^ :دی

هو ها ها ها ها

سلامی چو بوی تازه بهار البته به همراه کمی خاک که اینجا نشسته بود...


جون شما نباشه، جون بعضی از دوستان یه جند بار اومدم تراوشات ذهنی خودم رو به اشتراک بزارم، وقت نشد... دیگه سرم شلوغه دیگه... ولی خوب از کلاس گذاشتن که بگذریم، سخن من خوش تر است...


خلاصه اتفاقات این چند وقت اخیر به این شرح میباشد:

  1. مسافرت که خیلی هم خوش گذشت... بسی جای دوستان خالی بود...
  2. یه دعوای اساسی در شرکت کردیم کلا همه چیرو ریختیم به هم! بعد از یه روز هم با اصرار و التماس دیگران، به شرکت بازگشتیم...
  3.  سرک در وبلاگ دوستان
  4. یه اسباب کشی کوچیک داشتیم (کاش بودید یه کم رفاقتتون رو ثابت میکردید با جابجا کردن بار ها  )
  5. بی پول شدیم
  6. با پول شدیم
  7. همچنان سرک در وبلاگ دوستان 
  8. رفتیم سینما تک قلهک، فیلم خارجی میزاره خفن... اینقده حال میده...
  9. به وبلاگمان سرک کشیدیم
  10. مغزمان تراوش کرد... 
  11. این شد که من الان اینجام
  12. و باز هم سرک در وبلاگ دوستان

خوب شما چه خبر؟ بازم فکرای بد به مغزتان خطور کرد که من اینطرفا پیدام نمیشه؟! زهی خیال باطل... 


طبق معمول همیشه، خوش باشیــــــــــد...

یک سال دیگر هم سپری شد...

سال نو همگیه دوستان مبارک...


امیدوارم سالی سرشار از پول... تفریح... و آرامش در پیش رو داشته باشید...


ضمنا عید هم بهتون خوش بگذره... کمربند ایمنی هم فراموش نشود  


مام با بکس یه برنامه چیدیم که ایرانو دور بزنیم یه سری به بیشتر شهراش بزنیم... تازه کمر بند هم میبندیم 



---


پ ن: امسال چقدر زود گذشت... کلا چند ساله که خیلی زود میگذره... حتی گاهی برای بیاد آوردن اینکه در سال 90 یا 91 یا 92 ایم هم اندکی فکر میکنم... چون گذشت سریع زمان، جلوی حفظ کردن شماره ی سال رو ازم گرفته... واقعا زود میگذره... 

 

قدر بدونید... حیفه این روزا... حیفه این دوستیا... حیفه این جوونی ... حیفه تلف کردن وقت! حیفه خوندن مطالب این وبلاگ... حیف این همه وقت که داری این اراجیف منو میخونی... حیف که پا نمیشی بری ... د ِ پاشو برو دیگه... هنوز نشسته اینجا... این همه داستان گفتم باز داری چرت و پرتای منو میخونی؟!  این چیزا واست آب داره؟ نون داره؟ پول داره؟ دانش داره؟ د ِ نداره دیگه... پس پاشو عین بچه خوب برو بشین سر کار و درس و زندگیت... اینقدر هم تو این وبلاگا نچرخ... حیفه وقت نیست؟؟ واقعا نیست؟